سایت رجانیوز با طرح این سؤال از آقای روحانی مینویسد: به دنبال ترویج عملیات تروریستی و کشتار مردم در چندین کانال تلگرامی، این پیامرسان در ایران مسدود شد؛ اقدامی که اگرچه به دلیل وابستگی مردم به آن و عدم برنامهریزی مسئولان برای ارائه جایگزین مناسب ایرانی آن در طول این سالها، مشکلاتی را برای برخی کاربران ایجاد کرد اما به دلیل ممانعت از ادامه اغتشاشات و آشوبها، با استقبال روبرو شد.
با این حال سخنان اخیر رئیسجمهور نشان داد که دقیقا عدم شناخت اینترنت و مسائل مربوط به آن سبب شده تا امنیت ملی ایران در اختیار یک پیامرسان خارجی قرار بگیرد.
قطعا زمانی که رئیسجمهور اصلا تفاوت میان دو برنامه کاربردی (اپلیکیشن) را نمیداند و با تندخویی، فیلترینگ تلگرام را مانع تاکسی گرفتن مردم میداند، انتظار بهبود فضای مجازی و ارائه خدمات مناسب به مردم و کاربران، انتظاری بیهوده است؛ حتی اگر حسن روحانی صدایش را بالا ببرد و از «آزاد گذاشتن مردم در اینترنت» سخن بگوید.
به گزارش پاتوق یاران؛ ساعت 23 روز اول اسفند منتشر شد: جلسه شورای معاونان و سرپرستان نواحی دادسرای عمومی و انقلاب تهران بهریاست عباس جعفری دادستان عمومی و انقلاب تهران برگزار شد. جعفری دولتآبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران از احضار مدیرمسئول روزنامه ایران به دادسرای فرهنگ و رسانه و برخورد دادستانی با تبلیغات توأم با توهین به مسئولان نظام خبر داد. این اقدام درپی اعتراضات به مطلب موهون روزنامه ایران با عنوان «همسایه طبقه بالا» صورت گرفته است.
روزنامه ارگان دولت اعتدال، چهارشنبه گذشته در آستانه انتخابات، داستانکی سمبولیک را منتشر کرد که توهین به رهبر معظم انقلاب، فضاسازی علیه نظام و دفاع و تطهیر سران فتنه از فحوای آن برداشت میشد.
این داستان که در قالب داستانکی سمبولیک پیام خود را به مخاطب القا میکند به قلم «لیلی مشرقی» و در صفحه 3 روزنامه ایران با عنوان «همسایه طبقه بالا» منتشر شد و مانند هر داستان سمبولیک دیگری در ظاهر مشغول روایت خاطرات کودک- راوی است که به همراه خانواده و همسایه طبقه بالایی در خانهای مشتمل بر طبقه همکف و زیرزمین زندگی میکنند.
همه چیز این خانه و خاطراتش عادی است تا اینکه همسایه طبقه بالا -که پیرمردی مرموز و عجیب است- دچار توهم میشود و خود را صاحب این خانه فرض میکند.
همسایه طبقه بالا جلوی سروصدای بچهها را میگیرد و سه تا از پرندهها را از حیاط گرفته و در قفسی که روکش سیاه دارد، زندانی میکند و حالا که زمان روایت داستان است از آن حادثه – یعنی اسارت سه پرنده- 5 سال است که میگذرد.
ظاهر این داستان روایتی برش گونه از خاطرات یک کودک-راوی است اما اگر نمادها و سمبلهای موجود در داستان را رمزگشایی کنیم، متوجه میشویم که اینگونه نیست و در ورای این رمزها که درک آنها هم چندان مشکل نیست، روایت دیگری خفته است که انتشار آن در آستانه انتخابات در روزنامه کثیرالانتشاری که ارگان دولت اعتدال است، بسیار عجیب مینماید!
در ابتدای داستان میخوانیم: «همسایه طبقه بالا، آدم عجیبی بود. خیلی کم او را میدیدیم.. انگار از پشت پنجره داشت ما را نگاه میکرد... خانه ما، زیرزمین بود، او بالای سر ما زندگی میکرد. سر و صدای زیادی از او نمیشنیدیم، گاهی فقط صدای عصایش را میشنیدیم که بر زمین میزد... که ما کمتر سر و صدا کنیم».
نویسنده کدهای مشخصی ارائه میدهد: «همسایه طبقه بالایی که کمتر دیده می شود و مدام بر اهالی زیرزمین نظارت دارد» یعنی رهبر یک جامعه که بر اهالی آن نظارت دارد. «بچه ها سروصدا میکنند و همسایه طبقه بالا با کوبیدن عصا به آنها میفهماند که ساکت شوند» بچهها، مردمان آن کشور هستند که اعتراض میکنند و رهبر آن جامعه آنها را سرکوب میکند. اما این رهبر کیست و این خانه کدام جامعه را نشان میدهد؟
در ادامه داستان میخوانیم: «... همسایه طبقه بالا فکر میکرد ما مستأجر او هستیم، اما پدر میگفت همسایه بالایی فقط توهم دارد؛ مادر هم حرفهای پدر را تأیید میکرد و میگفت که این خانه را با هم ساختند اما موقع ثبت سند گویا همسایه طبقه بالا امضاها را انجام داده بود و حالا خودش را مالک تمام خانه میدانست، ما بچهها زیاد چیزی درباره سند و مدارک نمیدانستیم».
«موقع ثبت سند» آیا این کنایه ارجاعی به وقوع انقلاب و انتقال رهبری دارد؟ به ویژه آنکه در ادامه میگوید: «...ما بچهها زیاد چیزی درباره سند و مدارک نمیدانستیم...» اشاره به نسل سوم انقلاب دارد که وقایع انقلاب را درک نکردهاند و با توجه به تز «انقلاب، مبارزه با دیکتاتور بود نه مبارزه با دیکتاتوری» اشاره میکند که نوع جدیدی از دیکتاتوری در کشور حاکم شده است.
اما نویسنده در ادامه داستانک خود به فتنه 88 و حصر سران آن اشاره کرده و میگوید: «یک روز همسایه طبقه بالا آمد توی حیاط و سه تا از پرندههای حیاط را گرفت و انداخت توی قفس و خیلی سریع رفت طبقه بالا... مادر هم میگفت، یک بار که رفته بود بالا تا به همسایه بالایی سر بزند، دیده بود که روی قفس را با پارچه تیرهای پوشانده است و گاهی به آنها غذا میدهد... همسایه بالایی انگار نه انگار که آنها پرنده هستند، حتی دستمال تیره را از روی قفس برنمیداشت. اوایل فکر میکردیم خودش خسته میشود و آنها را بیرون میآورد اما خبری نشد که نشد. حالا پنج سال از آن ماجرا گذشته است...».
همه چیز در این قسمت از داستان کاملا روشن شد. 25 بهمن ماه سال 1389 و گذشت 5 سال از حصر سران فتنه!
البته نظریه دیگری نیز وجود دارد که با حذف 5 سال حبس پرندههای در قفس به ما میگوید که این داستان صرف یک خیال ورزی اتفاقی است که نویسنده آن غرضی از طرح خود نداشته است و نباید داستان را به شیوه سمبولیک تاویل و تفسیر کرد با این حال به نظر میرسد که نظریه اول که معتقد است داستان را باید سمبولیک تفسیر کرد، قوت بیشتری دارد.
خردورزی و قانون گرایی دولت کجاست؟
متاسفانه توهین و حمله به رهبری و نظام توسط طیفی از جریان اصلاح طلب رویدادی جدید و بدیعی نیست اما اینکه این بار بانی برخوردهایی از این دست، روزنامه دولت تدبیروامیدی باشد که رئیس جمهور آن با حمایتهای بی دریغ رهبری تایید صلاحیت شد و توانست با پیروزی در انتخابات و پروسه طولانی برجام دولت خود را به سومین سال پیاپی بکشاند، عجیب و بدیع مینماید.
نکته دیگر آن است که مشوش کردن فضای کشور در آستانه دو انتخابات مهم مجلسهای خبرگان رهبری و شورای اسلامی چگونه با مشی اعتدالی، قانون گرایی و خردورزی دولت تدبیر و امید همسانی دارد؟
در حالی که انتشار مطالبی از این دست در تریبون رسمی دولت که البته اولین نوع آن هم نیست کاملا در برابر شعارها و سخنان دولتمردان مبنی بر پرهیز از افراط گرایی و برخوردهای جناحی قرار دارد.