سازمان همکاری های اسلامی در حالی به کار خود در استانبول پایان داد که ماحصل برگزاری این نشست، چیزی جز تامین منافع رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا نبود. سران به اصطلاح مسلمان کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر و....با تنظیم بیانیه ای ضد اسلامی، ضد ایرانی و ضد مقاومت در عمل عدم پایبندی خود را به حداقلی ترین اصول و تعالیم اسلامی نشان دادند.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، سازمان همکاری های اسلامی در حالی به کار خود در استانبول پایان داد که ماحصل برگزاری این نشست، چیزی جز تامین منافع رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا نبود. سران به اصطلاح مسلمان کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر و....با تنظیم بیانیه ای ضد اسلامی، ضد ایرانی و ضد مقاومت در عمل عدم پایبندی خود را به حداقلی ترین اصول و تعالیم اسلامی نشان دادند.
سیزدهمین اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی در حالی در استانبول به کار خود پایان داد که روند حاکم بر آن و در نهایت بیانیه پایانی اش، لکه ننگی در کارنامه این سازمان به جا گذاشت. سازمان همکاری اسلامی به عنوان دومین سازمان بزرگ بین المللی، بعد از سازمان ملل، در سال 1969 با رویکردی صحیح تاسیس شد و آنهم تلاش برای اتحاد و یکپارچگی جهان اسلام در مقابل دشمن اصلی و مشترک آنها؛ رژیم جعلی اسرائیل، بود. با این حال سازمان همکاری های اسلامی با تنظیم بیانیه اخیر خود، عملا در راستای تامین منافع رژیم اشغالگر و کودک کش صهیونیستی بر آمده است. به راستی مواجهه سازمان همکاری های اسلامی با جبهه مقاومت جهان عرب یعنی سید حسن نصرالله و حزب الله لبنان چگونه قابل توجیه است ؟مگر حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان توان و قدرت خود را وقف حمایت از کیان جهان اسلام و کشور لبنان در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی نکرده است ؟ در چنین شرایطی چگونه کشورهای مسلمان به خود اجازه می دهند نسبت به قهرمان جهان عرب که در جنگ 33 روزه صهیونیستها را به خاک ذلت کشاند چنین مواجهه و برخوردی داشته باشند ؟هر چند خدمت رسانی آل سعود و آل خلیفه و سران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و ترکیه به امثال نتانیاهو و رژیم صهیونیستی دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست اما ارتجاع عرب و دیگر مهره های آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه حتی در ظاهر نیز اسلام گرایی و دفاع خود از حریم جهان اسلام را حفظ نمی کنند. این بزرگترین مصیبتی است که جهان اسلام امروزه با آن دست به گریبان است. خود فروختگی سران برخی کشورهای اسلامی در کنار سکوت برخی کشورهای مسلمان دیگر در مقابل این مسئله موضوعی بود که در جریان برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در استانبول نیز ظهور و بروزی ویژه داشته است. محتوای اصلی و چارچوب کلی بیانیه پایانی اخیر نشست سازمان همکاری های اسلامی نه در استانبول بلکه حدود دو ماه پیش و در شهر جده (محل دبیرخانه سازمان همکاری اسلامی) تنظیم شده بود آنهم در اجلاس مقدماتی کارشناسان که هیئت ایرانی به دلیل عدم صدور ویزا از سوی عربستان، موفق به حضور و ایفای نقش در آن نشد. نفوذ تل آویو و صهیونیستها در این بیانیه به طور کامل مشخص و محرز بوده است. شاه بیت این تحرکات نیز گنجاندن 4 بند ضد ایرانی و یک بند علیه حزب الله لبنان، در بیانیه پایانی اجلاس بود.
سازمان همکاری های اسلامی به جای آنکه بر روی مشکلات و معضلات درون جهان اسلام مانند کشتار روزانه ملت مظلوم یمن توسط دژخیمان آل سعود و شکنجه مسلمانان بحرینی توسط آل خلیفه و وضعیت وخیم ملت سوریه و عراق متمرکز شود، اصلی ترین دغدغه خود را به تنظیم بیانه ای مطابق خواست و اراده صهیونیستها اختصاص داده است.
البته زمانی که آل سعود به محور تنظیم بیانه نهایی سازمان همکاری های اسلامی تبدیل شود، دیگر نمی توان انتظار داشت که این بیانیه منعکس کننده مشکلات واقعی جهان اسلام باشد. باید این حقیقت تلخ را پذیرفت که کشورهایی مانند عربستان سعودی امروزه نه تنها در صف کشورهای مسلمان نیستند، بلکه خود معضلی بزرگ در جهان اسلام محسوب می شوند. کشورهایی که سران آنها به نوکرها و مهره هایی بی اختیار برای اوباما و نتانیاهو و دیگر سران آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده در راستای تزریق بحران امنیت و حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی مانند داعش و النصره از هیچ گونه تلاش وقیحانه ای فروگذار نکرده اند.رویکرد جمهوری اسلامی در این اجلاسحسن روحانی رییس جمهور کشورمان در سیزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی،در راستای انعکاس سیاستهای صلح طلبانه جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: امروز که با شعار `وحدت و همبستگی برای عدالت و صلح` در شهر زیبا و تاریخی استانبول گرد هم آمدهایم، فرصت مناسبی است تا به سرنوشت مشترک تمامی مسلمانان در جهان، بیندیشیم.
وی گفت: تنها چند قرن پیش، زمانی که تمدن بزرگ اسلامی در اوج قدرت و اقتدار خویش قرار داشت، شاید کسی تصور نمی کرد روزی جهان اسلام گرفتار اینهمه ضعف و سکون شده و در برابر تمدن غربی، که در رشد فکری و علمی، وامدار مسلمانان بوده است، در موضع ضعف قرار گیرد و یا آن روز که تمدن اسلامی همه نحلههای فکری و اقوام و طوایف مختلف را در درون خود جای داده و همزیستی مسالمتآمیزی را بین آنان برقرار کرده بود، شاید کسی تصور نمی کرد روزی چنان فرقهگرایی و افراطی گری در بین مسلمانان شایع شود که کشته شدن مسلمان به دست مسلمان به امری عادی بدل گردد.
حال چرا تمدن افول اسلامی؟!
واقعیت آن است که افول تمدن اسلامی از زمانی آغاز شده است که قدرتهای بزرگ اسلامی بهجای همافزایی به درگیری بی حاصل با یکدیگر پرداختند و زمینه را برای تهاجمهای خارجی فراهم کردند. اکنون متأسفانه تاریخ تکرار می شود. هجوم همهجانبه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و بخصوص فکری و اعتقادی به جهان اسلام مجدداً شدت گرفته است ولی این بار به شکلی جدید و با استفاده از اسلام علیه اسلام و مذهب علیه مذهب، گروههای افراطی و تکفیری، که همگان می دانند از کجا و چگونه شکلگرفتهاند و چطور حمایت می شوند، به خشنترین و بی رحمانهترین شکل ممکن مسلمان و غیرمسلمان را قتلعام می کنند.
خشونت محض بر عطوفت اسلامی غلبه کرده و ارزشهای جاهلی جایگزین ارزشهای اخلاقی اسلام شده است. شوربختانه این سبعیت تحت نام و لوای اسلام صورت می گیرد و قربانی اصلی در این میان «اسلام» است و اصول و ارزشهای آن. جهان اسلام سزاوار آن نیست که در موج ناامنی، خشونت و تروریسم سازمانیافته درغلطیده و مبتلابه عقبماندگی و توسعهنیافتگی همهجانبه گردد. بلکه سزاوار آن است که بر جایگاهی برتر بنشیند؛ و این ممکن نیست مگر آنکه با دغدغه بیشتر به وضعیت کنونی و دنیای پیرامونی خویش بیندیشیم؛این عمل ماست که مبنای قضاوت مردم جهان اسلام در مورد اسلامیت رفتار ما قرار می گیرد نه ادعاها و القاب و عناوین ما. اگر کمکهای مالی و نظامی، به برخی گروههای ضد اسلام امکان داد که نام اسلام را به گروگان بگیرند و چهره زیبای اسلام را به جنایت و آدمکشی بیالایند و برای توطئه زشت اسلام هراسی، شاهد و بهانه بسازند، چگونه می شود از سلم و سلام اسلام دفاع کرد؟ اسلام به ما آموخته است که جنایت به هر نامی و در هر مکانی که انجام شود، جنایت است؛ چه در فلسطین باشد و چه در لاهور و بیروت و دمشق و استانبول و یا در نیویورک و پاریس و بروکسل. مهم آن است که ریشهها و زمینهها را بهدرستی بشناسیم و با عزمی استوار و ارادهای راسخ، درصدد مقابله با همه صورتهای آن برآییم. جمهوری اسلامی همواره ایران برای نیل به این مقصود به اولویت گفتگو و اتخاذ راهحلهای دیپلماتیک در میان کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی، برای حل همه اختلافات می پردازد؛ تا سوءظنهای سیاسی و تاریخیی و غفلت از مداخلهها و نقشآفرینی قدرتهای بزرگ و صهیونیسم اولویت گفتگو را تحتالشعاع تصمیمات شتابزده و آرایشهای خاص سیاسی قرار ندهد.
بعلاوه باید امنیت پایدار، پیشرفت علمی و توسعه همهجانبه اعضای سازمان همکاری اسلامی را امنیت، پیشرفت و توسعه جهان اسلام دانست و از آن استقبال کرد و اجازه نداد با ایجاد موقعیتهای هراسانگیز و خلق خطرهای موهوم این ضرورت به محاق برود. بسیار ضرورت دارد دولته ای اسلامی ظرفیتهای علمی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی ایران را از آن خود نیز دانسته و قدرت آن را قدرت خود بدانند، همانگونه که ایران همین باور را نسبت به سایر کشورهای اسلامی دارد.
اصلی ترین و مهمترین نکته که باید بدان اشاره نمود این است که، باید همواره خطر رژیم صهیونیستی را بهعنوان منبع اصلی تولید خشونت و افراطی گری به خاطر داشت و پذیرفت که استمرار قتلعام مردم بی گناه فلسطین و عمدتاً زنان و کودکان، در سرزمینهای اشغالی و حملات غیرانسانی و محاصره غزه، حاکی از سرشت خشونتآمیز رژیمی است که متأسفانه با تغافل جامعه جهانی و بخصوص قدرتهای غربی به سبعیت خود ادامه می دهد.
جای بسی نگرانی و مایه شوربختی برای جهان اسلام است که بدانیم در کنار رویکردهای به واقع مثبت و گره گشای کشورمان،یک نگاه متضاد و ناکارآمد سعودی وجود دارد؛سازمان همکاری های اسلامی به جای آنکه بر روی مشکلات و معضلات درون جهان اسلام مانند کشتار روزانه ملت مظلوم یمن توسط دژخیمان آل سعود و شکنجه مسلمانان بحرینی توسط آل خلیفه و وضعیت وخیم ملت سوریه و عراق متمرکز شود، اصلی ترین دغدغه خود را به تنظیم بیانه ای مطابق خواست و اراده صهیونیستها اختصاص داده است.
بجز کشور جمهوری اسلامی ایران که همواره نقش سازندهای در این گونه نشستها داشته و دارد سایر کشورهای شرکت کننده یا منویات رژیم صهیونیستی را در جلسات اعمال می کنند و یا برخی دیگر در بهترین حالت چهره ای منفعل از خود به نمایش می گذارند. حال زمانی که ذهن پرسش گر ما به تکاپو می افتد که بالاخره دستاورد این اجلاسها برای جهان اسلام چیست؟! من که با خود به این نتیجه رسیدم:آمدندو نشستندو گفتندو برخاستند؛به عبارت بهتر در صورت ما شاهد آن هستیم که ریاض در عمل نقش نفوذی آمریکا واسراییل را در سازمان همکاریهای اسلامی ایفا می کند. بله نوکری صدیق و وظیفه شناس که ماموریت خویش را بدرستی انجام می دهد.